بـــــــــــ  کوچه  ـــــــاغ
بـــــــــــ  کوچه  ـــــــاغ

بـــــــــــ کوچه ـــــــاغ

خریدار ناشناس

از یکی  از وابستگان  پسران  اشتر نخعی روایت شده است که گفت :

امیرمؤمنان علی ابن ابیطالب علیه السلام را دیدم که به بازار کوفه آمد .

به لباس فروشی فرمود : « آیا مرا می شناسی ؟ » 

گفت  :« آری تو امیرمؤمنانی .»

از او رد شد و از دیگری پرسید . او هم همانگونه پاسخ داد . 

تا آن که به شخصی رسید که گفت تو را نمی شناسم .از وی پیراهنی خرید و پوشید .

آنگاه فرمود :« سپاس خدایی را که علی ابن ابیطالب را پوشاند ».

از کسی لباس خرید که وی را نمی شناخت ، از ترس آن که به وی از روی گذشت ، ارزان تر بفروشد .


+منبع : دانشنامه امیرالمومنین (ع) .ج۹.ص۴۲۱

یا ستار العیوب

عیبجویی ---> در کمین شناخت عیوب دیگران بودن 

 این عمل به هر انگیزه ای که باشد زیان آور است .

۱. اگر به انگیزه شایع کردن عیوب دیگران باشد آزار و آسیب به دیگران است 

و موجب سردی روابط اجتماعی و احساس ناامنی در جامعه می شود .

۲. اگر به این انگیزه باشد که شخص صاحب عیب را مورد سرزنش قرار دهد روابط فرد عیبجو 

با صاحب عیب سرد و ناسالم میشود .

۳. برای شناخت عیوب دیگران باز هم ناپسند است ، زیرا اعتماد فرد عیبجو به دیگران اندک 

و سوء ظن او  به دیگران زیاد می شود و دچار تنهایی و انزوا خواهد شد .

فرد عیبجو از برقراری ارتباط صمیمی با دیگران محروم است .


پیامبر اکرم  صلی الله علیه و آله و سلم  فرمودند :

لغزشهای مسلمین را پیگیری نکنید ، زیرا کسی که در پی لغزش مسلمین باشد

خداوند لغزشهایش را پی می گیرد و کسی که خداوندلغزشهایش  را پی گیرد 

خدا او رامفتضح می کند .

ماه و ماهی

یکی میشود ماه

یکی میکشد آه

تو ماهی ومن

آه....

یکی میشود راه

یکی غرقه در چاه

تو راهی و من

غرقه ی چاه...



برگرفته از http://chakad.blog.ir/


این شعر زیبا رو که خوندم یاد آهنگ ماه و ماهی  حجت اشرف زاده افتادم  :'( 

+یکی میشود راه ... یکی غرقه در چاه  

+دستم بگیر که آب از سرم گذشت 

یا ایها العزیز تر از یوسف

یا ایهاالعزیزتر از یوسف  با آخرین امید بشر برگرد
در غرب و شرق این همه دلتنگان رویی به مهر و ماه می اندازند


+علیرضا قزوه 


می گویند جواب سلام واجب است 

پس با شرمندگی  سلام می گویم 

به امید اینکه به خاطر جواب سلام  لحظه ای نگاهم کنی 


السلام علیک یا ابا صالح المهدی 

قرار نبود

اِلهى‏ اِنْ کانَ قَلَّ زادى‏ فِى الْمَسیرِ اِلَیْکَ، 


خدایا  می دانم 

قرار نبود اینهمه دور شوم از تو 

قرار نبوده  میان اینهمه شلوغی  گم شوم 

هر چه فکر می کنم می بینم 

قرار نبوده  تا نم باران زد به دنبال سر پناه باشم 

همین قدر می دانم که سرگردانم 

خوب نیستم 

از هیچ چیز راضی نیستم 


یَا حَنَّانُ یَا مَنَّانُ یَا رَحِیمُ یَا رَحْمَانُ


پناهم ده ، ای پرده پوش