اِلهى اِنْ کانَ قَلَّ زادى فِى الْمَسیرِ اِلَیْکَ،
خدایا می دانم
قرار نبود اینهمه دور شوم از تو
قرار نبوده میان اینهمه شلوغی گم شوم
هر چه فکر می کنم می بینم
قرار نبوده تا نم باران زد به دنبال سر پناه باشم
همین قدر می دانم که سرگردانم
خوب نیستم
از هیچ چیز راضی نیستم
یَا حَنَّانُ یَا مَنَّانُ یَا رَحِیمُ یَا رَحْمَانُ
پناهم ده ، ای پرده پوش