بـــــــــــ  کوچه  ـــــــاغ
بـــــــــــ  کوچه  ـــــــاغ

بـــــــــــ کوچه ـــــــاغ

ای مسیحای سامرا هادی

امام هادى علیه السلام : إنَّمَا الأعیادُ أربَعَةٌ لِلشّیعَةِ : الفِطرُ و الأضحى و الغَدیرُ و الجُمُعَةُ ؛

امام هادى علیه السلام :شیعیان فقط چهار عید دارند : فطر ، قربان ، غدیر و جمعه .


آستان خدا کمال شما

هفت پرواز زیر بال شما

با شما می شود به قرب رسید

ای وصال خدا وصال شما

روزگاری ست در پی دلم آید
گر چه نا قابل است مال شما

بال ما را به آسمان ببرید

تا خداوند لا مکان ببرید

کاش در صحن سامرات خدا
تا قیامت مرا غلام کند


پر و بال کبوترانه ی من
در حریم تو میل دام کند

ای مسیحای سامرا هادی
آفتاب مسیر ما هادی


علی بن محمد بن علی
نوه ی اول رضا هادی

ذکر هر چهارشنبه ام این است
یا رضا یا جواد یا هادی


یک شبی را کنار ما ماندی
سر سجاده جامعه خواندی 

با فراز زیارت سبزت
راه ما را معرفی کردی

مرتضی و حسین و فاطمه و

مجتبی را معرفی کردی

نه فقط اهل بیت را بلکه

تو خدا را معرفی کردی

سامرایت غریب بود اما

کربلا را معرفی کردی


گاه ابلیس می شوم بی تو
گاه جبریل می شوم با تو


من نمی دانم این که من دارم
به تو نزدیک می شوم یا تو


چه کسی از مسیر گمراهی
داده ما را نجات؟... آقا تو

تو مرا با ولایتم کردی

آمدی و هدایتم کردی

شکر حق می کنم صدای بلند
حضرت هادی ام امیر بود


شب میلاد تو به ذی الحجه
مطلع شوکت غدیر بود


دوست دارم که از زمان ازل
تا ابد خاک پای تو باشم


نیمه شب های ماه ذی الحجه
زائر سامرای تو باشم


یا دعای قنوت من باشی
یا قنوت دعای تو باشم


ما فقیریم سفره ای وا کن
سامرایی حواله ی ما کن


با تو این عقل ها بزرگ شدند
اعتقادات ما بزرگ شدند


پای دل های شیعیان آن قدر
گریه کردید تا بزرگ شدند

خوب شد بچه های هیئت ما
پای درس شما بزرگ شدند


بچه های قبیله ما با
کربلا کربلا بزرگ شدند


بی تو دل های ما بهار نداشت
مثل یک شاخه ای که بار نداشت

شاعر: علی اکبر لطیفیان 


ولادت امام هادی علیه السلام مبارک 


شهیدی که جان پدر و مادرش را در فاجعه منا نجات داد

 

سهیل کریمی می گوید :  باجناق بنده برادر دو شهید است ، پدر و مادر ایشان (که پدر و مادر شهیدان عباس و على فخارنیا هستند) ساکن محله افسریه تهران هستند.

این دو بزرگوار  امسال در حج تشریف دارند. دیروز روحانى کاروانشان با پرس و جو، حاج منصور فخارنیا را در صحراى عرفات بین حجاج پیدا مى کند و مى پرسد: پسر شما شهید شده؟
حاج منصورآقا جواب مى دهد: بله!
روحانى کاروان مى پرسد : اسم شهیدتون عباسه؟
حاج منصور باز مى گوید: یکى از دو شهیدمون عباسه.
روحانى مى گوید: من که از پدر شهید بودن شما خبر نداشتم، اسم شهید شما را هم نمى دانستم. شهید شما به خوابم آمد و گفت اسم من عباس فخارنیاست. بروید پدر من را در کاروان پیدا کنید و به ایشان بگویید چون قلبش مشکل دارد امشب به مشعر و فردا به منا نرود.
پدر شهدا مى گوید: نمى شود که.

روحانى هم در جواب مى گوید: حاج آقا! من نه شما را مى شناختم و نه پسر شهیدتان را. این چیزى بود که باید به شما می گفتم. شما هم مى توانید نایب بگیرید و خودتان از همین جا برگردید مکه به هتل.

حاج منصور فخارنیا هم طبق توصیه این روحانى کاروان، براى خودش و همسرش  نایب گرفته و از واقعه امروز در منا جان سالم به در مى برد.

وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ


منبع :http://otaghkhabar24.ir/news/16622